«يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم» (قرآن کریم-سوره حجرات- آیه13)
«اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم و در گروهها و تيرههاي بزرگ و كوچك جاي داديم تا يكديگر را شناسيد؛ همانا گرامي ترين شما نزد خدا، با تقوي ترين شما است.»
به گفته علامه طباطبايي در تفسير اين آيه:
«مفسران گفته اند: آيه شريفه در مقام بيان اين مطلب است كه ريشه تفاخر به انساب را بزند. و بنابر اين مراد از جمله «من ذكر و انثي» آدم و حوا خواهد بود و معناي آيه چنين مي شود: ما شما مردم را از يك پدر و يك مادر آفريديم. همه شما از آن دو تن منتشر شده ايد. چه سفيدتان و چه سياهتان، چه عربتان و چه عجمتان و ما شما را به صورت شعبه ها و قبيله هاي مختلف قرار داديم نه براي اينكه طايفه اي از شما بر سايرين برتري و كرامت داشته باشد، بلكه صرفاً براي اينكه يكديگر را بشناسيد و امور اجتماعات و مواصلات و معاملاتتان بهتر انجام گيرد.» (موسوي همداني،18: 487)
به مناسبت روز جهانی زبان مادری

روز ۲۱ فوریه از طرف یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شدهاست. نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شدهاست. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل اهمیت زیاد آن، سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبانها اعلام کرد. اكثر كشورهای جهان روز 21 فوریه را در تقویم رسمی خویش به عنوان روز زبان مادری درج نموده اند،این روز از تقویم رسمی ایران حذف شده است.
زبان، بازتابدهنده و سند فرهنگ و هویت هر قوم و ملتی است که به آن زبان سخن میگویند و دنیای آنها را تشریح میکند. زبان پدیدهای است که با مردمانی که به آن زبان سخن میگویند زندگی میکند و آنها را در بیان و درک دنیایشان یاری میدهد. در یک کلام، زبان هم با گویندگانش زنده است.
زبان هیچ ملتی در عرف بین الملل احتیاج به اثبات ندارد و بزرگترین دلیل وجود هر زبانی حضور ملتی است که به آن زبان تکلم می کنند.همچنین یكی از هویت های عمیق و اصیل هر انسان هویت زبانی اوست و اولین ارتباط زبانی انسانها زبان مادری آنان می باشد.
از ابتدائی ترین حقوق هر انسان این است كه به زبان خودش صحبت كند ؛بنویسد و بخواند .«به قول هایدگر فیلسوف آلمانی ؛زبان مادری قلب،احساس و الهام است.»بنابراین كسانی كه با زبان مادری درمی افتند در واقع با عمیق ترین جنبه هویت آنان مبارزه می كنند و پیروز نخواهند شد.
زبان مادری در اسناد حقوق بشر و جامعه بین الملل
اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر مصوب تاریخ ۱۰ دسامبر1948
• ماده ی ۱ تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.
اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر مصوب تاریخ ۱۰ دسامبر1948
• ماده ی ۲ همه انسانها بی هیچ تمایزی از هر سان که باشند، اعم از نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا هر عقیده ی دیگری، خاستگاه اجتماعی و ملی، [وضعیت] دارایی، [محل] تولد یا در هر جایگاهی که باشند، سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای مصرح در این «اعلامیه»اند. به علاوه، میان انسانها بر اساس جایگاه سیاسی، قلمروقضایی و وضعیت بین المللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن متعلق است، فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
ميثاق بينالمللي حقوق مدني و سياسي
مصوب 16 دسامبر 1966 ميلادي(مطابقبا25/9/1345شمسي) مجمع عمومي سازمان مللمتحد
ماده 27 در كشورهائي كه اقليتهاي نژادي، مذهبي يا زباني وجود دارند، اشخاص متعلق به اقليتهاي مزبور را نميتوان از اين حق محروم نمود كه مجتمعاً با ساير افراد گروه خودشان از فرهنگ خاص خود متمتع شوند و به دين خود متدين بوده و بر طبق آن عمل كنند يا به زبان خود تكلم نمايند.
كنوانسيون حقوق كودك
مواد مختلف از جمله ماده 30 كنوانسيون حقوق كودك مصوب 20 نوامبر 1989مجمع عمومى سازمان ملل متحد در اين خصوص بيان مى دارد: در كشورهايى كه اقليت هاى بومى، مذهبى يا زبانى يا افرادى با منشاء بومى وجود دارند، كودك متعلق به اين گونه اقليت ها يا كودكى كه بومى است نبايد از حق برخوردارى از فرهنگ خود، برخوردارى از مذهب خود و اعمال آن يا استفاده از زبان خود به همراه ساير اعضاى گروهش محروم شود.
اعلاميه حقوق افراد متعلق به اقليت هاى قومى ملى مذهبى و زبانى
مواد مختلف از جمله بند هاى 3 و 4 ماده 4 اين اعلاميه مصوب 18 دسامبر 1992مجمع عمومى سازمان ملل متحد مقرر مى دارند: ملل متبوع در صورت امكان بايد اقدامات لازم را در اينكه افراد متعلق به اقليتها،فرصت هاى مناسبى براى يادگيرى زبان مادرى ويا دريافت قوانين و مقررات به زبان مادرى خود داشته باشند ايجاد نمايد.ملل متبوع در صورت امكان تمهيدات لازم را در زمينه تحصيل به زبان مادرى و تشويق در كسب معلومات تاريخى سنتها زبان و فرهنگى كه در درون مرز هاى آن اقليتها وجود دارد اعمال خواهند نمود.
اعلاميه جهانى حقوق زبانى
اعلاميه جهانى حقوق زبانى مصوب سال 1996 در 52 ماده مبسوط تهيه و تدوين شده است كه در آن تمامى جزئيات مربوط به حمايت از زبان اقليتها و تكاليف دولتها در اين خصوص قيد گرديده است.
منشور زبان مادرى
اين منشور نيز توسط سازمان يونسكو تهيه و تصويب شده است. مطابق بند هاى سه گانه اين منشور: "همه ى شاگردان مدارس بايد تحصيلات رسمى خود را به زبان مادرى خود آغاز كنند". "همه ى دولتها موظف هستند كه براى تقويت و آموزش زبان مادرى كليه ى منابع، مواد و وسايل لازم را توليد و توزيع نمايند". "براى تدريس زبان مادرى بايد معلم به اندازهء كافى تربيت و آماده شود زيرا تدريس به زبان مادرى وسيله اى براى برابرى اجتماعى شمرده مى شود."
زبان مادری در حقوق ایران
در کشور کثیرالملله ایران زبان فارسی، زبان رسمی كشور است و بعد از وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی در قانون اساسی حق آموزش زبان مادری اقوام ساكن در كشور به رسمیت شناخته شده است. در اصل 15 قانون اساسی آمده است (استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در كنار زبان فارسی آزاد است.) و در اصل 19قانون اساسی آمده (مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.)ولی اقداماتی کافی و شایسته برای تحقق این اصول مهم تاكنون صورت نگرفته که شاید علت اصلی آن ترس از طرح مسائل حاشیه ای،قومیت گرائی،بحث کلیشه ای تجزیه طلبی و خدشه دار شدن تمامیت ملی كشور باشد. از طرف ديگر دولت ايران با الحاق به چندين معاهده بين المللى از جمله ميثاق بين المللى حقوق مدنى و سياسى، ميثاق بين المللى حقوق اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى و نيز كنوانسيون حقوق كودك كه طبق ماده 9 قانون مدنى در حكم قوانين مصوب مجلس شوراى اسلامى به شمار مى آيند، حق آموزش زبان مادرى را بدون هيچ قيد و شرطى به رسميت شناخته است بنابراين در پذيرش حق آموزش زبان مادرى در حقوق ايران هيچ ترديدى وجود ندارد.
تهدیدات زبان مادری
حدود نیمی از زبانهای دنیا در معرض نابودی قرار دارند. مرگ هر زبان به معنای از دست رفتن مجموعهای از فرهنگ، تاریخ و آداب گروهی از ساکنان زمین است. خطر روزافزون نابودی زبانها، از میان رفتن قبیلهها و قومهای کوچک بر اثر از میان رفتن زیستگاههای طبیعی یا از بین بردن و تخریب تعمدی آنها و نابودی زمینهای کشاورزی و عدم حمایت از بخش کشاورزی و سایر صنابع بومی و محلی، کوچ دادن اجباری و ناخواسته اقوام به حاشیهی شهرهای بزرگ و اردوگاهها برای اشتغال و گذران عادی معیشت و دستیابی به امکانات اولیه رفاه عمومی از قبیل(امکانات آموزشی،علمی،بهداشتی،صنعتی،اقتصادی و...) ،تحقیر کردن زبانهای اقوام به انواع گوناگون برای فرار و نفرت از زبان مادری و ...، اندکی از تهدیدهای زبان مادری است.
«زبانهای شفاهی که تعدادشان حدود ۱۲۰۰ زبان تخمین زده میشود، بیشتر در معرض خطر نابودی قرار دارند. بخش عمده این زبانها متعلق به مردم قاره آفریقاست که به ۲ هزار زبان سخن میگویند.
مطابق برآورد یونسکو، از حدود ۶ هزار زبانی که در جهان شناخته شده است، بیش از سه هزار زبان در حال نابودی هستند.»
برای نمونه، در جزایر پاپوآ گینه نو واقع در اقیانوس آرام، بیش از ۸۰۰ زبان وجود دارد که بعضی از آنها متعلق به جمعیتی کمتر از ۲۰۰ نفر هستند. تعداد کل ساکنان این جزایر به هفت میلیون نفر نمیرسد.به باور سازمان یونسکو، باید تلاش کرد تا زبانهایی که گسترش زیادی ندارند در کنار زبانهای فراگیر شانس ادامه حیات داشته باشند. چنین تلاشی با توجه به نقش زبان در شکلگیری شخصیت فردی و هویت فرهنگی قومها و ملیتها، میتواند فرهنگ جهانی را شکوفاتر کند.
اهمیت زبان مادری
زبان مادرى اولين و مهمترین عامل در شكل گيرى شخصيت و فرهنگ و هويت فرد مى شود. از نظر روانشناسى اولين و مهمترين وسيله ى برقرارى ارتباط با افراد همين زبان مادرى است.
همچنین بهترين راه براى تحريف تاريخ يك ملت و نفوذ در فرهنگ و اجتماع آن از بين بردن زبان مادرى آن ملت است. پايه و اساس تاريخ يك ملت و فرهنگ و هويت او زبان مادرى اوست. ملتى كه تاريخ خود را نداند همانند فردى است كه شناسنامه ندارد.با از بین رفتن زبان مادرى رفته رفته تاريخ ملت نيز به فراموشى سپرده شده و سوء استفاده كنندگان به تحريف فرهنگ، تاريخ، آداب و رسوم، موسيقى، ادبيات و...آن پرداخته و ذهن و فكر يك ملت را بيمار خواهند نمود.
«هيتلر مى گويد اگر مى خواهيد يك ملت را از بين ببريد ابتدا زبان مادرى او را از بين ببريد.»
حکومتهای فاشیستی،مستبدين و استعمارگران پس از بين بردن زبان مادرى يك ملت اقدام به ساخت هويت جعلى و دروغین براى اقوام و ملتها مى كنند و تمام هستى آن اقوام و ملتها را در دست مى گيرند.
اهمیت تحصیل به زبان مادری
هنگامیکه ما بزبان مادریمان سخن می گوئیم، مکانیزم سه گانه ای بین دهان و قلب و ذهنمان نظم و شکل میگیرد که با طبیعت انسانی سازگاری کامل و تمام دارد. حجب و حیا، عیب و هنر و تمامی مکنونات درونی مان تنها و تنها زمانی آشکار می گردد که ما به زبان مادریمان سخن می گوئیم.
کودک در پنجسال اول زندگیش 80% کل معلوماتی را که در تمام طول زندگیش باید بیآموزد، در خانواده اش کسب میکند و در 7-6 سالگی نیز سن مدرسه رفتنش فرا می رسد. در این مرحله دو وضعیت مختلف پیش می آید:
مدرسه در شکل گیری شخصیت کودک نقش بسیار بزرگی دارد، زیرا مدرسه همانند پلی است بین خانواده و جامعه بزرگ، که آموخته های کودک در آغوش خانواده اش را کامل تر و علمی تر میکند و با پرورش جسم و روحش، وی را جهت کار و زندگی در جامعه آماده میکند.
نخستن باری که کودک پا به مدرسه میگذارد، از آنجائیکه نخستین جدائیش از میان خانواده و نزدیکانش نیز میباشد، احساسات غریب و شگفت انگیزی احاطه اش میکند. نخستین بار در یک محیط رسمی وارد می شود که در آنجا کسی را نمی شناسد. کودک با چنین احساساتی وارد کلاس میشود، سپس معلم نیز وارد شده به سخن گفتن آغاز میکند. معلم جایگاه بسیار ارجمندی دارد. کودک هم از وی می ترسد و هم احترامش می گذارد.
معلم را نمی شناسد اما زبانی را که او صحبت میکند بخوبی می فهمد و در سایه این زبانست که او احساس میکند معلم نیز یکی از افراد ملتش میباشد. دروسی را که معلم می آموزد، چون به زبان مادریش میباشد می تواند بخوبی بفهمد.
ازآنجائیکه زبان گوینده بهمان زبانیست که وی بخوبی درک و احساس می کند، به سرعت قادر می شود به سئوالهای معلم جواب دهد، و این بنوبة خود به کودک حضور ذهن و آرامش روحی می بخشد و راه خلاقیت را برویش می گشاید.
کودک صاحب آنچنان توان و امکانیست که گفته های معلم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده سئوالات جدیدی را طرح نماید و بهمین جهت نیز نیروی تحقیق و بررسی، پرس و جو و خلاقیتش به مرحله رشد و شکوفائی می رسد.
بعلت اینکه تدریس به زبان مادریش جریان پیدا می کند، در وجود کودک نیر اعتماد بخود، به خانواده و جامعه ای که به آن تعلق دارد هرجه بیشتر و مستحکمتر گشته، هویتش بطور کامل شکل می گیرد.
چرا نباید تحصیل بزبان مادری باشد؟
«يوهان آموس كومنيوس كه به عنوان پدر آموزش و پرورش نوين در دنيا شناخته شده است، در نيمه دوم قرن 17 اصولى را براى آموزش و پرورش و يادگيرى عنوان كرد كه آموزش و پرورش امروزى در دنيا از آن تبعيت مى كند. وى اعتقاد داشت كه كودكان را بايستى با شناخت و بينش اجسام آشنا كرد. يعنى معانى مستقيم اشياء و اجسام را به كودكان آموخت و در اين مسير همواره بر ضرورت استفاده از زبان مادرى تاكيد مى كرد. وى اعتقاد داشت كه آموزش تا سن 12 سالگى بايستى فقط و فقط به زبان مادرى باشد و از اين سن به بعد است كه آموزش به زبان هاى ديگر مى تواند در برنامه آموزشى فراگيران قرار گيرد و آموزش زبان هاى ديگر نه از روى دستور زبان بلكه از طريق خواندن متون انجام گيرد. كومنيوس بر استفاده از عكس و تصوير درآموزش زبان تاكيد ميكرد. بدين ترتيب كه ابتدا كودك با مفهومى كه با آن آشنا است ارتباط برقرار مى كند و سپس طريقه نوشتارى آن مفهوم را به آن پيوند مى دهد و آن مطلب را درك مى كند. در داخل كشور نيز ميرزا حسن رشديه كه اهل آذربايجان و متولد تبريز بوده و بنيانگذار آموزش و پروش به سبك نوين در كشور است، با ايجاد مدارس با سبك جديد پايه آموزش و پرورش نوين در كشور را گذاشت. وى كه از سوى مقامات دولتى و حكومتى زمان خود شديدا تحت فشار بود در اكثر نقاط كشور اقدام به تاسيس مدارسى كرده بود. در آموزش او نيز زبان مادرى در درجه بالايى از اهميت قرار داشت. وى كه در تدريس زبان تركى در آذربايجان كتابى تحت عنوان « وطن ديلى» را نیز آماده كرده بود و اين كتاب تا مدت ها در منطقه قفقاز به عنوان كتاب آموزش زبان تركى مورد استفاده قرار مى گرفت، از اصولى پيشرفته در آموزش استفاده ميكرد. هر چند كه مدارس تاسيس شده به دست وى پس از مدت كوتاهى به دست عوامل دولتى ويران مى گشتند.»( سردار داغچی - نگاهی به کشورهای کثیرالملله و چند زبانه)
در هر جامعه ای که انسانها از تعلیم و تربیت به زبان مادری خود محرومند، معنی اش حاکمیت ظلم و استبداد سیاسی و اجتماعی در آنجا میباشد. بی عدالتی وجود دارد زیرا در آنجا زبانی بر دیگر زبانها و یک گروه انسانی بر دیگر گروههای انسانی در موضعی برتر و حاکم قرار دارد. این به معنی آنست که در آن جامعه استثمار انسانهای غیر حاکم و محو شدنشان از صحنه تاریخ از پیش طرح ریزی گشته است.
برای نابودی انسانها سه راه عمده وجود دارد:
1- نابود کردن فیزیکی نسل دیگران توسط یک بمب اتمی که در مملکت ما غیر ممکن است. زیرا غیر فارسها در تمامی پهنة ایران و در تمامی گوشه و کنار آن پراکنده شده اند.
2- عنوان کردن فرضیه خون پاک و ژن خالص!
این فرضیه در مملکت ما طرح و تجربه شد، اما اکنون اعتبار خود را از دست داده است. زیرا در نتیجه مهاجرتهای مداومی که طی قرون و اعصار متمادی صورت گرفته است، چیزی بنام ژن خالص نمانده است و اگر هم مانده باشد آنها ژنهای ناقصی هستند زیرا متخصصین و صاحبنظران ژن شناسی ثابت کرده اند که درجه هوش و استعداد صاحبان ژنهای خالص بسیار پائین بوده ، در مقابل بیماریهای گوناگون نیز مقاومت بسیار ضعیفی دارند.
3- از طریق نابود کردن ژن های مدنی و فرهنگی.
ژن های فرهنگی چیست؟
ژن مدنی، فرهنگ و مجموعه تمدّنی است که از نسلهای گذشته به عنوان میراثی گرانبها بما رسیده، و این آن چیزیست که سیاستگران ایران آماج حملات خود قرار داده و نابودی آنرا در دستور کار خود داشته و دارند.
برای نابودی ملتهای غیر فارس در ایران می خواهند از طریق غیر قانونی و قدغن کردن زبانشان در حقیقت فرهنگ، تاریخ و هویت آنان را نابود کنند و به بردگان و انسانهای درجه 2 تبدیل نمایند. و در نهایت نامشان را از صفحة تاریخ پاک کنند. زیرا تنها و تنها آن خلقی چنان آسان خواهد مرد و نامش از تاریخ زدوده خواهد شد که زبان مادریش را فراموش کرده باشد.
در حقیقت از اولین روز گشایش مدارس تک زبانی، کوشش برای نیل به این هدف، یعنی نابودی ملتهای غیر فارس در ایران آغاز گردیده و ادامه دارد.
کودک نخستین روز پا به مدرسه می گذارد. معلم وارد شده سر سخن را باز میکند. کودک چیزی از گفتار معلم نمی فهمد زیرا زبان اورا نمی داند. کودک گرفتار شرائط و فضای تلخ و ناگواری می باشد!. زبانی که از مادر و پدرش آموخته و بدان افتخار می کرد، در اینجا بکار نمی آید و ارزشی ندارد. به او گفته بودند برای آدم درست و حسابی شدن به مدرسه برو! اما برای آدم شدن زبان او بدرد نمی خورد و بزبان بیگانه ای باید سخن گفت. برای آدم شدن باید فارس شد، این یعنی چه؟!. فارس نشده ها جزو آدمها بشمار نمی روند!
بدین ترتیب کلیة کسانیکه بزبان مادریش با او صحبت می کنند، در ذهن او از اعتبار و اعتماد می افتند. اینگونه تفکّرات تلخ هر روز و هر ساعت بر روح و روانش ضربه وارد میکند و بدین وسیله نیز هر روز و هر ساعت اعتمادی که به خانواده، زبان و فرهنگش داشت در وجودش می میمرد. کودک هر روز تحقیر می شود و پس از زمانی نه چندان دراز هویتی که از خانواده گرفته بود نابود می شود و بتدریج اعتماد و پیوندی نیز که به جامعه و ملتش داشت گسسته از بین می رود.
کودک چون زبان معلمش را نمی داند، بخش عمده آموزشهای اورا نیز نمی تواند بفهمد. گفته های معلم را نه میتواند بررسی کند، نه میتواند سئوالی طرح کند و نه میتواند درک کند. اگر هم چیزی بفهمد نمیتواند به زبان بیآورد و برای دیگران توضیخ دهد. زیرا زبان فهم و بیانش جدا شده است. در زبان مادریش می فهمد اما نمی تواند فهمیده هایش را بیان کند. یعنی رابطة بین ذهن، قلب و دهان (زبان) تماماً قطع میگردد. و این زیان جبران ناپذیری برای رشد انسان بوده، تأثیر منفی بسیار بزرگی بر روح و روان و شخصیت آدمی میگذارد.
بسیاری از کودکان بعلت محرومیت از تحصیل بزبان مادری، اعتماد بنفس خودرا از دست داده از همان ابتداء از رفتن به مدرسه امتناع می ورزند. بهمین جهت نیز درصد بیسوادی در اینگونه جوامع بسیار بالاتر از جوامعی است که در آن کودکان بزبان مادری خود تحصیل می کنند.
از آنجائیکه کودکان زبان معلم را نمی دانند، قادرند فقط بخش اندکی از دروس را بفهمند. و این باعث میشود که اینگونه کودکان بتدریج اعتماد بنفس خودرا از دست بدهند.
از آنجائیکه اینگونه کودکان اعتماد خودشان را به خود، خانواده و جامعه و ملتی که بدان منسوبند از دست می دهند، ناگزیر در پی کسب هویّت دیگری خواهند بود.
از آنجائیکه زبان فهم کودکان با زبان بیان آنان بیگانه است، قادر نخواهند بود شنیده ها و آموخته های خودرا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند، زیر سئوال ببرند، تحقیق و بررسی کنند. در نتیجه صرفاً به یک مقلّد و تکرار کنندة طوطی وار محفوظات تبدیل خواهند شد.
اگر خلاصه و روشن بگوئیم: فرزندان اقوام و ملتهایی که نسبت به فرهنگ،تاریخ،رسوم،موسیقی،زبان و ادبیات و اندیشمندان، نسب و تمامی گذشتة خود بیگانه گشته، بر اساس نقشه ای که برایش ریخته اند، به نسلی آماده به پذیرفتن بردگی تبدیل خواهند شد. زیرا یک نسل تنها زمانی به برده تبدیل خواهد شد که از زبان مادریش و از فرهنگ و تاریخش جدا افتاده باشد.
در پایان آنهايي كه وقتي از زبان مادري مان حرف مي زنيم، مي گويند ساكت باشيد! آنهايي كه وقتي از حقوق ملت مان حرف مي زنيم، مي گويند چيزهاي مهم تري وجود دارد! آنهايي كه به نام اتحاد و همبستگي ملي مانع طرح مسائل ملي و زبان مادری براي مردم مي شوند،خود تيشه بر ريشه همبستگي واقعي ،انساني ميزنند. مگر بدون قبول ارزش برابر براي زبانهای مادری مي شود از آزادي انديشه،بيان و همبستگي انساني و ملي صحبت كرد.