شهادت در دعاوی کیفری و مدنی
مقدمه
شهادت به مفهوم اعم، اخبار (خبر دادن) فرد نزد مرجع قضاوتي از ديده ها يا شنيده ها يا ساير آگاهي هايي است كه به صورت اتفاقي يا به درخواست يكي از اصحاب دعوا از موضوعي پيدا كرده است.گواهي با اقرار اين تفاوت اساسي را دارد كه اقرار به زيان خود و به سود ديگري است و با ادّعا كه اخابر به سود خود و به زيان ديگري است تفاوت دارد.
گواه از ديده ها، شنيده ها ساير آگاهي هاي خود بدون دخالت دادن تخصص احتمالي خود، اخبار مي نمايد بي آنكه از آن نتيجه گيري نمايد.
شهادت علي القاعده در صورتي به عنوان شهادت معتبر و درخور استفاده است كه شاهد خود، دو شاهد امرمورد اختلاف بودهو محسوسات مستقيم خود را اعلام نمايد با اين همه حضورشاهد امرمورد اختلاف بوده و محسوسات مستقيم خودرا اعلام نمايد با اين همه حضور شاهد مستقيم در دادگاه و شهادت دادن او مي تواند به عللي كه در قانون گفته شده، شدني نباشد واز راه ديگري نيز دادگاه نتواند ترتيبي بدهد كه شهادت او شنيده شود در اين صورت شهادت بر شهادت پذيرفته مي شود.
شرايط شاهد
1.بلوغ: مگردر شهادت برجراحت تا زماني كه به حد قتل نفس نرسد به شرط رسيدن به ده سالگي و اينكه بر او مباحي گرد آمده وبعد از انجام عملي كه شاهد آن بوده اند تا زمان اداي شهادت پراكنده نشده باشند. مراد اين است كه در شهادت برجراحت تنها شرط بلوغ منتفي است و ساير شرايط به قوت خود باقي است.
2. عقل: بنا براين شهادت ديوانه در زمان جنونش پذيرفته نيست اگرجنون او ادواري باشد شهادت وي در حال افاقه پذير است به شرط آنكه در زمان تحمل شهادت و نيز اداي آن در هوشياري كامل باشد.
3. اسلام: شهادت كافر اگرچه ذمي باشد پذيرفته نيست و بنا برقول صحيح تر، حتي اگركسي كه بر ضد او شهادت داده مي شود كافر باشد، باز اسلام شرط است . زيرا انصاف او به « فسق» و
« ظلم» مانع قبول شهادت او مي باشد.
4 . ايمان : و مراد در اينجا پيروزي از اهل بيت (ع) است بنابراين شهادت غيرامامي از هر
فرقه اي كه باشد پذيرفته نيست خواه مقلّد باشد يا مجتهد.
5 . عدالت : آن عبارت از حالت رواني راسخي است كه فرد را وادار به رعايت تقوا و دوري از كارهاي خلاف شأن مي كند . عدالت با ارتكاب هر نوع گناه كبيره و اصرارنمودن برگناه صغيره از بين مي رود.
6. حلال زاده بودن: بنا بر نظر مشهورتر شهادت زنا زاده حتي اگر در اموال ناچيزي باشد مردود است. البته شهادت چنين فردي تنها زماني رد مي شود كه از نظر شرع ، حلال زاده نبودن او ثابت شود. بنابراين به آنچه كه بر سرزبانها است اگرچه زياد باشد تا وقتي كه علم حاصل نگردد اعتنا نمي شود.
7. ذي نفع بودن: مراد از ذي نفع بودن يعني شاهد با شهادت خود نفعي را تحصيل نمايد يا به سبب آن ضرري را از خود دور سازد از اين رو شهادت شريك به نفع شريكش نسبت به مالي كه ميان آنها مشترك است به گونه اي كه اگر شهادت قبول شود ميان آنها مشترك مي شود پذيرفته نخواهد بود.
لازم است شروط معتبر در شهادت به هنگام اداي شهادت نه زمان تحمل آن فراهم باشد بنابراين اگرتنها با وجود بخشي از اين شروط، تحمل شهادت كند و سپس به هنگام اداي شهادت تمامي اين شروط فراهم آيد، شهادت مسموع است.
شهادت يكي از دلايل اثبات در امور كيفري
يكي از دلايل مهم در امور كيفري، شهادت است.شهادت عبارتست از بيان آنچه كه شاهد ديده است به نفع و به ضرر اشخاص ثالث. اهميت شهادت بيشتر از آن جهت است كه معمولاً ارتكاب عمل مجرمانه را انكار كرده است و به آن اقرار نمي كند و در صدورحكم دعواي عمومي ميان متهم و دادستان ، بايد درجستجوي دلايل ديگر بود به همين دليل، در مورد وقايع مجرمانه اظهارات كساني كه خود در هنگام تحقيق آنها حضور داشته و ارتكاب آنها توسط مرتكب را ديده اندذ اطلاعات ارزشمندي را براي حصول علم در قاضي فراهم ميكند كه ناديده گرفتن آن شايسته نيست با اين حال، در مورد ارزش و اعتبار شهادت نيز نبايد اغراق نمود چرا كه شهادت در عين حال ، يكي از متزلزل ترين دلايل نيز هست عواملي چون دوري يا نزديكي شاهد به محل وقوع جرم ، شرايط جوي و اقليمي نظير تاريكي يا روشني اين محل، قدرت بينايي و تشخيص شاهد، گذشت زمان و فراموشي يا كهولت سن شاهد همگي عواملي هستند كه مي توانند صحت و درستي شهادت را تحت تأثير قرار دهند. علاوه بر اينها، سستي بنيان هاي اخلاقي در شاهد نيز ممكن است او را از اداي شهادت صحيح و يا اظهارتمام آنچه كه ديده است باز دارد. براي شهادت دادن، شاهد بايد شرايطي داشته باشد اما اداي شهادت الزامي نيست. آري، شاهد براي شهادت دادن احضار مي گردد و در صورت دوبار احضار و عدم حضور نزد مرجع قضايي، جلب مي شود .ولي در صورت جلب و آورده شدن نزد مرجع قضايي، باز مجبور به اداي شهادت نيست. اما اگر وي اقدام به اداي شهادت نمايد ملزم به راستگويي است و دادن شهادت دروغ با شرايطي مستلزم تعقيب كيفري و مجازات خواهد بود(ماده 650 ق. م. ا.) در عين حال متهم از حقوقي برخوردار است كه شاهد فاقد آن است ، نظير حق به همراه داشتن وكيل در جلسه تحقيقات مقدماتي(ماده 128 ق.آ.د.ك) از اين رو نمي توان كسي را كه عليه او دلايل يا قرائن مجرميت وجود دارد، به عنوان شاهد احضار و سپس به وي تفهيم اتهام نمود، زيرا شخص احضار شده در صورت اطلاع از اينكه متهم به جرمي است، مي تواند به همراه يك وكيل نزد مرجع قضايي حاضر گردد. اگر كسي خود به طورعيني واقعه مورد نظر را نديده است صرفاً اقدام به ارائه اطلاعات خود از آن واقعه نمايد، چنين كسي مطلع ناميده مي شود و در مواردي كه شهادت موضوعيت داشته باشد اظهارات او ارزش شهادت را ندارد بلكه در حدود اماره قضايي قابل بهره برداري است.
شهادت در دعاوي كيفري در حقوق اسلامي و حقوق جزاي عرفي
در حقوق اسلامي دليل مبتني بر گواهي بسيار با اهميت تلقي شده و اگر شهادت داراي شرايط و اعتبار شرعي باشد معتبر و نافذ شناخته شده و اعتبار چنين شهادتي به حدي است كه به تنهايي بعنوان دليل ثبوت جرم محسوب و قابل قبول مي باشد.
بعبارت ديگر در سيستم حقوق شرعي شهادت در صورتيكه صحت آن مورد ترديد نباشد و بصورت شرعي شهادت محقق شود در امور كيفري بخودي خود به تنهايي بر عليه متهم بعنوان دليل ثبوت تقصير مورد پذيرش قرار مي گيرد و با تحقق چنين شهادت مشروعي قاضي بي نياز از رسيدگي و توجه به ادله ديگر بوده و به صدورحكم مجازات مبادرت مي نمايد. شهادتي كه در اثر اجبار، آزار و تهديد گواهان تحصيل شده باشد غيرنافذ و فاقد ارزش و اعتبار و موجب اجراي حدود يا قصاص نخواهد بود تشخيص صحت گواهي از نظر شرعي با قاضي رسيدگي كننده است در حقوق جزاي عرفي ايران گواهي در امور كيفري داراي موضوعيت نبوده و خود به خود موجب ثبوت جرم نيست بلكه شهادت طريق علم و استنباط دادگاه در تشخيص جرم متهم
مي باشد . در حقيقت در اموركيفري گواهي بدون اينكه در باب صحت و اعتبار آن تحقيقاتي به عمل آمده باشد و يا قرائن و اماراتي در تأييد آن بدست آمده باشد موضوعيت نداشته و قطع نظر از جنبه طريقت آن بر ضرر متهم دليل محسوب نمي شود به عبارت روشن تر در سيستم حقوق جزاي عرفي ايران گفته مي شود در امور كيفري حقيقت مخاط است و گواهي مادام كه كاشف از حقيقت نباشد حجت نيست. تشخيص اينكه شهادت به چه ميزان در كشف حقيقت موثر است با دادگاه مي باشد. ملاحظه مي شود در هر دو سيستم حقوقي يعني دو حقوق اسلامي و جزاي عمومي ايران گواهي بعنوان دليل مورد پذيرش قرار گرفته و مقبوليت دارد.
شهادت يكي از راهها ثبوت قتل
مطابق بند « الف » ماده 237 ق. م. ا « قتل عمد با شهادت دو مرد عادل ثابت مي شود بنابراين شهادت زنان خواه مستقلاً و خواه توأم با مردان در اثبات قتل عمدي بي تأثير است هرچند كه در بعضي از جرايم ديگر همانند زنا، شهادت توأم زنان و مردان مي تواند اثبات كننده جرم باشد به عبارت ديگر هر تعداد زن كه در خصوص قتل عمدي اقدام به اقامه شهادت نمايند اطلاعات و مشهوداتشان به عنوان دليل اثبات قتل عمدي قابل استناد نيست.
هرچند قانونگذار قتل عمدي را صرفاً با شهادت مردان قابل اثبات مي داند اما اين امر بدان معنانيست كه اطلاعات زنان در خصوص قتل عمدي ناديده گرفته شود زيرا چنين اطلاعاتي مي تواند با كمك ساير ادله، قتل عمدي را اثبات نمايد . بنابراين دادگاه نبايد بدين لحاظ كه شهادت زنان هيچ گونه تأثيري در اثبات قتل عمدي ندارد از اخذ اظهارات و استماع آنها خودداري كند . نكته ديگر اينكه شهادت شاهدي پذيرفته مي شود كه شرايط شرعي و قانوني شهادت را داشته باشد بنابراين در صورتي كه شاهد فاقد يكي از شرايط مورد نظر قانونگذار باشد شهادت او به عنوان دليل شرعي قابل استناد نيست و بدون يادكردن سوگند اظهاراتش براي اطلاع بيشتر استماع مي شود.
دعاوي در خور اثبات با شهادت در امور مدني
1.دعاوي در خور اثبات با شهادت دو مرد: به موجب بند (الف) ماده 230 ق. ج. آ. د. م « اصل طلاق و اقسام آن و رجوع درطلاق و نيز دعاوي غيرمالي از قبيل مسلمان بودن، بلوغ، جرحو تعديل، عفو از قصاص، وكالت ، وصيت با شهادت دومرد» اثبات مي شود. البته بلوغ در دختران عليرغم اطلاق نصّ مزبور، به دلالت بند(ج)همان ماده ، با شهادت دو مرد يا يك مرد و دو زن نيز اثبات مي شود.
2 . دعاوي در خور اثبات با شهادت دو مرد يا يك مرد و دو زن:
الف- اصل نكاح: اصل نكاح با گواهي دو مرد يا يك مرد و دو زن اثبات مي شود .
ب – دعاوي مالي: به موجب بخش نخست بند (ب) ماده 230 ق. ج « دعاوي مالي يا آنچه كه مقوصود از آن مال باشد از قبيل دين، ثمن مبيع، معملات ، وقف ، اجاره، وصيت به نفع مدعي، غصب، جنايات خطايي و شبه عمد كه موجب ديه است با گواهي دو مرد يا يك مرد و دو زن» اثبات مي شود ماده 277 همين قاون نيز اين گروه از دعاوي را با جزئيات بيشتري پيش بيني كرده است.
3. دعاوي در خورد اثبات شهادت چهار زن – دو مرد- يا يك مرد و دو زن: « دعاوي كه اطلاع بر آنها معمولاً در اختيار زنان است از قبيل ولادت، رضاع، بكارت، عيوب دروني زنان با گواهي چهارزن – دومرد – يا يك مرد و دو زن» اثبات مي شود(بند ج ماده 230 ق. ج.)
4 . دعاوي در خور اثبات با تركيبي از شهادت و سوگند: در بند (ب) ماده 230 ق. ج. ادعاهايي كه با گواهي دو مرد و يا تركيبي از گواهان زن و مرد و همچنين تركيبي از گواه و سوگند اثبات مي شود، پيش بيني شده است . در ماده 277 همان قانون كه در مبحث « سوگند» جاي گرفته نيز، ادعاهايي تصريح شده كه در بند (ب) مزبور نيامده اما عموم و اطلاق اين نص آنها را نيز در بر مي گيرد . به موجب ماده 277 « در كليه دعاوي مالي كه به هر علت و سببي به ذمه تعلق مي گيرد از قبيل قرض، ثمن معمله، مال الاجاره، ديه ي جنايات، مهريه، نفقه، ضمان به تلف يا اتلاف همچنين دعاوي كه مقصود از آن مال است از قبيل بيع، صلح ، اجاره ، هبه، وصيت به نفع مدعي، جنايت خطايي و شبه عمد موجب ديه- چنانچه براي خواهان امكان اقامه ي بنيه ي شرعي نباشد مي تواند با معرفي يك گواه مرد يا دو گواه زنبه ضميمه ي سوگند ادهاي خود را اثبات كند. تبصره – در موارد مذكور در اين ماده ابتدا گواه واجد شرايط شهادت مي دهد. سپس سوگند توسط خواهان ادا مي شود» بنابراين در اين دعاويمدعي مي تواند گواهان داراي شرايط به تعداد جنسيت مقرر دومرد يا يك مرد و دو زن معرفي كند يا به تركيبي از گواهي و سوگند روي آورد.
موانع پذيرش شهادت
1.دشمني در امور دنيايي؛ اگرچه فسقي در بر نداشته باشد و تحقق آن به اين شكل است كه مشخص شود شاهد از غمگين شدن كسي كه بر ضد او شهادت مي دهد خوشحال مي گردد و برعكس يا اينكه يكديگر را دشنام مي دهند حال اگر اين كينه توزي تنها از ناحيه يك طرف باشد فقط شهادت طرفي كه فاقد چنين كينه اي است قبول ميشود و در صورتي كه دشمن به نفع دشمن خود شهادت بدهد مادام كه اين دشمني باعث فسق نباشد شهادتش پذيرفته است زيرا با شهادت دادن به نفع او ذي نفع بودن شاهد منتفي مي باشد.
با قيد «دنيوي» از كينه ديني احتراز شده است زيرا كينه ديني مانع نيست چه آنكه شهادت فرد مؤمن بر ضد پيروان اديان ديگر مي شود البته عكس اين حالت به هي چوجه پذيرفته نيست.
2 . كثرت اشتباه؛ به گونه اي كه شاهد مورد شهادت را ضبط نكند حتي اگرعادل بلكه از اولياي خدا باشد.
3 . اقامه كردن شهادت از پيش خود قبل ازدرخواست قاضي؛ خواه قبل از طرح ادعا باشد يا بعد از آن زيرا با نشان داند تمايل به اداي شهادت ، در معرض تهمت واقع مي شود البته با رد چنين شهادتي وي مورد جرح واقع نمي شود بنابراين اگربعد از آن در دعوايي ديگر دهد پذيرفته مي گردد. و در اين كه آيا او مي تواند در غير اين مجلس اداي شهادت نمايد دو نظر وجود دارد. از پيش خود شهادت دادن، مانع پذيرش شهادت است مگر نسبت به حقوق الهي مانند اين كه شهادت دهد فلان كس نماز و زكات روزه خود را ترك كرده است چنين شهادتي را « شهادت حسبه» مي نامند و در آن ، ابتدا كردن به شهادت مانع قبول آن نيست زيرا خدواند متعال به انجام آنها فرمان داده است.از اين رو در حكم درخواست قاضي پيش از اداي شهادت شاهد، فاقد شرايط لازم بوده است؛ مثلاً ثابت شود هر دو شاهد يا يكي از آنها كودك يا فاسق بوده اند و يا مواردي ديگر، حكم صادره نقص مي شود، زيرا خطا بودن آن اشكار شده است.
نتيجه
شهادت بايد معتبر باشد و شهادت كذب پيامدهايي دارد از يك سو شهادت دروغ نزد مقامات رسمي ، جرم شمرده مي شود از سوي ديگر به موجب ماده 1319 ق . م. در صورتي كه معلوم شود گواه « ... برخلاف واقع شهادت داده است به شهادت او ترتيب اثر داده نمي شود» بنابراين هرگان كذب شهادت، پيش از صدور رأي قاطع مرحله ي نخستين معلوم شده باشد دادگاه بدون در نظر گرفتن گواهي تصميم گيري مي نمايد و هرگاه پس از صدور رأي قاطع مرحله ي نخستين باشد و اين رأي در خور واخواهي، تجديدنظر يا فرجام باشد و نسبت به آن شكايت شود مراجع شكايت مزبور، با چشم پوشي از گواهي ، رسيدگي و تصميم گيري مي نمايند در صورتي كه شاهد از شهادت خود رجوع كند به شهادت او ترتيب اثر داده نمي شود.
منابع
1. شمس، عبداله؛ ادله ي اثبات دعوي، انتشارات دراك، 1389
2 . سپهوند، اميرخان؛ حقوق كيفري اختصاصي، انتشارات مجد،1388
3 . تحريرالروضه، ترجمه عليرضا اميني و محمدرضا آيتي